باز هم موضوعی پیش آمد که مرا بسیار متأثر کرد.
در جلسه ارزیابی عملکرد یکی از همکارانم از وی پرسیدم عشق تو چیست؟ استعداد خود را در چه چیری میدانی؟ علائق تو چیست؟ به چه چیزهایی نیاز داری؟
میدانید اولین صحبت او در پاسخ به این سوالات چه بود؟
او گفت این مطالب خصوصی است و به خودم ربط داره… با من راجع به وظایفم صحبت کن و مطمئن باش هر چه شما دستور بدهی من بهتر از هر کسی دیگری در سازمان انجام میدهم…
جالب بود نه؟
نه … شاید جالب نبود ولی این نکته رو که بگم شاید جالب بشه: این فرد یکی از همکاران من در حوزه منابع انسانی است…و ایشان این گونه مباحث را خصوصی و شخصی میداند…
باز هم شاید برای شما جالب نباشه ولی اگه بگم که این مباحث بای بسم ا… منابع انسانی و برای جذب و گزینش و نگهداشت و … کاربرد داره شاید کمی ….
بگذریم اینها رو گفتم که به این جمع بندی برسم:
دوست من، وظیفه شناسی و عمل به وظایف خیلی خوب است ولی ته ته این کار میشود کارمند
وقتی تو کارمند باشی رئیست هم میشود مدیر و یا رئیس
وقتی خودت جایگاهت را به کارمندی تنزل میدی مدیر یا رئیست هم هیچوقت مربی و رهبر نخواهد شد…
البته اینم بگم اگه مدیر خود را در نقش رهبری و مربی بداند باید جلسات ارزیابی عملکرد را برای ارائه بازخورهای رفتاری به فرد به گونه ای ترتیب دهد که این موضوعات برای فرد برطرف شود.