میراث پلساموئلسون به روایات مختلف پل ساموئلسون، اقتصاددان دولتگرا
نویسنده: برایان دوهرتی
بعد از آنکه اعلام شد پل ساموئلسون نویسنده افسانهای کتابهای درسی اقتصاد درگذشته بد نیست که بر نوشته مارک اسکوسن تاریخدان اقتصادی و اقتصاددان لیبرتارین در مورد تغییرات عمدهای که بر ویرایشهای مختلف کتاب ساموئلسون اعمال شده، نگاهی بیاندازیم.
وی نشان میدهد که ساموئلسون به عنوان یک کینزی تمامعیار در مورد جزئیات اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی تا زمان فروپاشی آن دید غلطی داشته است. به علاوه در نوشته او این نکته یادآوری میشود که ساموئلسون که زمانی طرفدار سیاستهای مالی بود، هنگامیکه نوبت به سیاست ایجاد ثبات رسید به یک طرفدار پروپاقرص سیاست پولی تبدیل شد و در تمام این مدت و به طور مداوم بر مداخلات دولتی در اقتصاد پافشاری میکرد. به بیان اسکوسن:
«در هر 15 ویرایش کتاب وی با وجود تغییرات گستردهای که اعمال شده واضح است که ساموئلسون مدافع سرسخت مداخله دولت در اقتصاد است.» در ویرایشهای اولیه، وی یپشبینی کرده است که رشد دولت «غیرقابل اجتناب» نیست، اما با این حال برای آن هیچ پایانی قائل نمیشود. در ویرایشهای بعدی، وی آورده است «انسان مدرن دیگر معتقد نیست که دولتی که کمترین حضور را در اقتصاد داشته باشد بهترین دولت است.» همراه با دیگر کینزیها وی معتقد بود که یک دولت بزرگ با استفاده از ابزارهایی نظیر مالیاتها، مقرریهای بیکاری، پرداختهای رفاهی و کمک به بخشهای مختلفی مانند کشاورزی در زمان رکود میتواند به ثبات اقتصادی کمک کند. یا مثلا در بحث راجع به بار مالیاتی ایالات متحده، ساموئلسون ادعا کرده است که میتوان مالیاتهای بالاتر را یک محصول جانبی پیشرفت اجتماعی و اقتصادی دانست.
ساموئلسون یکی از حامیان دولت رفاه و برنامههای کاهش فقر بود و معتقد بود که این برنامهها میتوانند نابرابری را کاهش دهند. وی در کتاب خود آورده است «وجدان اجتماعی و استانداردهای انسانی ما کاملا تغییر کرده است، بنابراین ما امروزه به لزوم ایجاد استانداردهای حداقلی برای کسانی که نمیتوانند زندگی خودشان را تامین کنند، معتقدیم.» وی منکر آن بود که مخارج رفاهی دولتی
«ضد- کاپیتالیستی» هستند و میگفت «برخلاف ادعای کالین کلارک استرالیایی که گفته مالیات بیشتر از بیست و پنج درصد تولید ناخالص داخلی به یک فاجعه ملی میانجامد- دولت رفاه مدرن هم کارآ و هم انسانی بوده است.» وی معتقد بود که با وجودی که کمکهای رفاهی دولتی «پرهزینه» هستند و اغلب «کارآیی ندارند»، اما انتخاب زیادی در اختیار ما نیست، زیرا مبالغی که به خیریههای خصوصی داده میشود اغلب ناکافی هستند.
برای برنامههای بازنشستگی اجتماعی، ساموئلسون طرفدار سیستم تامین اجتماعی حداکثری است. در ویرایشهای ابتدایی، فصلی با نام «فاینانس شخصی و تامین اجتماعی» وجود داشت که سیستم تامین اجتماعی همگانی را «یک روش ارزان و منطقی» برای فراهم کردن مزایای بازنشستگی میدانست. ساموئلسون ادعا میکرد که «یکی از مزایای بزرگ سیستم تامین اجتماعی همگانی این است که بر ظرفیت کل ملت برای مالیات دهی تکیه میکند. اگر ابرتورم تمام انواع بیمهها و پساندازها را نابود کند، تامین اجتماعی میتواند به همه کمک کند که دوباره سرپا شوند و فقر را کاهش میدهد.» اما این ادعا همراه با فصلی که در مورد فاینانس شخصی و تامین اجتماعی نوشته شده بود، بعد از ویرایش پنجم حذف شد. پیشنهاد او برای خرید اوراق پسانداز ایالاتمتحده با نرخ سه درصد نیز بعد از ویرایش سوم حذف شد. برای مطالعه بیشتر در مورد انتقادهایی که لیبرتارینها بر ساموئلسون وارد کردهاند میتوانید مرور موری روتبارد بر نهمین ویرایش کتاب ساموئلسون را ببینید که در سال 1973 منتشر شد. در این متن، ناتوانی ساموئلسون در دیدن پیشرفتهایی که در سمت بازار آزاد صورت گرفته نشان داده شده و آمده است:
«شور و شوق ساموئلسون برای در نظر گرفتن همه پیشرفتهای صورت گرفته در محیط اقتصادی یا در علم اقتصاد چندان موفقیتآمیز نبوده چون او چشمانش را به روی مهمترین پیشرفتهای علم اقتصاد در دهه گذشته بسته است. برای مثال در کتابهای ساموئلسون تحلیل کوز-دمستز از اهمیت حقوق مالکیت، هزینههای مبادله و کاربرد مفاهیم حقوق مالکیت برای تحلیل تمام مسائل مربوط به صرفههای به مقیاس و زیانهای خارجی از قلم افتاده است. این حقیقت که هیچ اشارهای به هزینههای مبادله یا تحلیل حقوق مالکیت در کتابهای ساموئلسون وجود ندارد، نشان میدهد که وی احتمالا نمیتوانسته گامهای مثبت آن دسته از همکارانش که طرفدار بازار آزاد بودهاند را ببیند.»
پل ساموئلسون اقتصاددان بیهمتا
نویسنده:راک اسپروک
پل ساموئلسون در 13 دسامبر در سن 94 سالگی درگذشت. وی یکی از اقتصاددانان بزرگ قرن بیستم بود و ایدههایش تاثیر عظیمی بر علم اقتصاد گذاشت. آثار وی از پایههای ریاضی بسیار قدرتمندی برخوردار بود و رویکرد او به تحلیل اقتصادی، علم اقتصاد را به یک ابزار پویا برای حل مساله تبدیل کرد. از سالهای قدیم استادان اقتصاد آثار ساموئلسون را به عنوان کتاب درسی معرفی میکردند. به علاوه کاربرد برنامهریزی خطی در حل مساله را نیز ساموئلسون ارائه داد. من قصد دارم تا در این مقاله کوتاه زندگی و آثار این اقتصاددان بزرگ را تا حد ممکن معرفی کنم.
من یک سال قبل از ورود به دانشگاه با پل ساموئلسون آشنا شدم. ما برای درس مقدمات اقتصاد کلان باید کتاب اقتصاد ساموئلسون و نوردهاوس را مطالعه میکردیم. من این کتاب را بارها و بارها خواندم و از مطالعه آن لذت بردم. این کتاب چارچوب تحلیلی اقتصاد را در سطوح تئوری و تجربی به طور واضح بیان میکرد. به علاوه، ساموئلسون برای حل مسائل اقتصادی برنامه ریزی خطی را معرفی کرد.
به جرات میگویم که ساموئلسون همراه با میلتون فریدمن از غولهای اقتصادی قرن بیستم است. کمتر اقتصاددانی میتواند به جایگاه اقتصادی او به عنوان یک متفکر اقتصادی دست یابد. این ساموئلسون بود که با ترکیب کردن اقتصاد کلان کینزی با اقتصاد خرد مارشالی سنتز نئوکلاسیک را ارائه داد. در اقتصاد خرد، ساموئلسون منحنی عرضه و تقاضا و منحنیهای هزینه و زیان مرده را با استفاده از ابزار ریاضی نمایش داده و توانست تحلیل مارشال از تعادل جزیی را توسعه دهد. همچنین ساموئلسون و آبرام برگسون از آثار کالدور- هیکس- سیتوسکی الهام گرفتند و توابع مطلوبیت اجتماعی را استخراج کردند. در اقتصاد کلان ساموئلسون در چارچوب اقتصاد کینزی فعالیت و بر نقش سیاستهای مالی در تحریک اقتصاد تاکید کرد. نکته جالب توجه آن است که این ساموئلسون بود که عبارات ضریب فزاینده و شتاب را معرفی کرد (ضریب فزاینده اثر تغییر در یک متغیر برونزا روی متغیرهای درونزا به خصوص تولید را نشان میدهد و شتاب به تعدیل جزئی سرمایهگذاری کل اشاره دارد). به جرات میتوان گفت که اصول ضریب فزاینده- شتاب ساموئلسون- هانسن بنیانهای تئوریک سیاست اقتصاد کینزی را ایجاد کرد. وی همچنین مدل نسلهای هم پوشان را که بعدها به سنگ بنای مدلسازی تغییرات جمعیتی تبدیل شد را معرفی کرد. در اقتصاد کلان، ساموئلسون شرط موسوم به شرایط «ساموئلسون- میشی برای تدارک کارآی کالاهای عمومی» را نیز ارائه کرده است. زمانی که این شرط برقرار باشد، تدارک کالاهای عمومی توسط بخش خصوصی مطلوبیت اجتماعی را کاهش میدهد.
با فرض برقراری کارآیی پَرِتو، شرط ساموئلسون- میشی معیار تعادل لیندال را برآورده میکرد. در تعادل لیندال زمانی که افراد با توجه به منابع نهاییشان مایل به پرداخت بابت تدارک کالای عمومی باشند کارآیی پرتو نیز برقرار است. با این حال این شرط با مکانیزم انگیزهها منطبق نیست زیرا ایجاب میکند که آگاهی کاملی نسبت به توابع تقاضای فرد برای کالای عمومی مورد نظر وجود داشته باشد و بنابراین نشان میدهد که در مالیاتگیری برای تدارک کالاهای عمومی مساله اطلاعات نامتقارن میتواند مشکل ساز شود. ساموئلسون اقتصاد بینالملل را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود. اقتصاد بینالملل مدرن ترکیبی از اقتصاد ریاضی، اقتصاد پیشرفته، تئوری بازیها و مالیه بینالملل است. یکی از جالبترین حوزههای اقتصاد بینالملل تئوریهای مربوط به تجارت بینالملل است. تحت فروض خاص، این تئوریها میتوانند حقایق زیادی را تشریح کنند. ساموئلسون در سال 1941 همراه با ولفگانگ استاپلر تئوری استاپلر ساموئلسون را ارائه داد. این تئوری که در محافل آکادمیک بسیار مورد توجه قرار گرفت و مباحثات زیادی را برانگیخت به زودی به ابزار اصلی مخالفان اتحادیههای تجاری تبدیل شد. در تئوری مذکور ادعا میشد که در شرایط بازده ثابت نسبت به مقیاس و رقابت کامل، افزایش قیمتهای نسبی یک کالا باعث میشد که بازده عاملی که بیشتر در تولید آن کالا به کار میرفت افزایش و بازده عامل دیگر کاهش یابد و بنابراین تجارت بینالمللی بین دو کشور میتواند ضد تجارت عمل کند، زیرا قیمت نسبی کالای کاربر در کشور با دستمزدهای بالا نسبت به قیمت جهانی آن کالا بالاتر خواهد بود. حتی امروزه این تئوری برای توضیح این که چرا اتحادیههای کارگری در کشورهایی که دستمزد نیروی کار بالا است با موافقت نامههای تجارت آزاد و ادغام اقتصادی با کشورهای با دستمزد کم مخالفند.
یکی دیگر از مشارکتهای مهم ساموئلسون اثر بالاسا- ساموئلسون است که بیان میکند که چرا نرخ رشد بهرهوری بالاتر در کالاهای قابل تجارت نسبت به کالاهای غیرقابل تجارت به افزایش نرخ ارز حقیقی میانجامد. شایان ذکر است که مطالعات موردی زیادی روی این تئوری صورت گرفته و شواهد تجربی تا به حال آن را تایید کردهاند. یافتهها نشان میدهند که تفاوت بهرهوری بین کالاهای قابل تجارت و غیر قابل تجارت با تفاوت در قیمتهای نسبی آنها همبستگی مثبت دارد. پل ساموئلسون در فاینانس جنبههای تحلیلی انتخاب پورتفولیو را ارائه داد. در سال 1972، وی مقالهای را به انتشار رساند که بعدهها زمینههای قیمتگذاری آپشنها را فراهم کرد. ساموئلسون با استفاده از آثار باچلیر پایههای مطالعات مربوط به تغییرات تصادفی قیمت را بنا نهاد. آثار وی در زمینه تئوری سفته بازی و گام تصادفی در قیمتهای سهام به بنیان تئوریک صنعت مالی زمان خودش تبدیل شد. در مقالهای با عنوان احتمال، مطلوبیت و اصل استقلال (1952) وی نقش مدلهای احتمال را در اندازهگیری مطلوبیت کل ارائه کرد. در سال 1965، وی با بیان آنکه قیمتهای پیشبینی شده به طور تصادفی نوسان میکنند پایههای فرضیه بازار کارآ را که بعدا یوجین فاما و دیگر اقتصاددانان توسعه دادند، بنا نهاد.
علاوه بر نقش ساموئلسون در تئوری اقتصادی نقش وی در سیاستگذاری اقتصادی نیز بسیار پررنگ بود. وی یکی از اعضای موسس انجمن اقتصادسنجی بود و در سال 1951 ریاست آن را بر عهده گرفت. در سال 1961 نیز به ریاست انجمن اقتصادی آمریکا رسید. در حوزه سیاستگذاری نیز ساموئلسون سیاست اقتصادی دولت کندی را تحت تاثیر قرار داد. در سال 1960 که ایالات متحده دچار رکود شده بود پرزیدنت کندی با توجه به توصیههای ساموئلسون مالیاتها را کاهش داد و بودجه را متوازن کرد. در سال 1964 نرخ مالیات نهایی از 91درصد به 70درصد کاهش یافت. پل ساموئلسون و والتر هلر (رییس مشاوران اقتصادی دولت کندی) معتقد بودند که نرخهای پایین تر مالیات مخارج مصرفی را افزایش میدهد و به رونق تولید و کاهش نرخ بیکاری میانجامد. در نتیجه این سیاستها اقتصاد ایالات متحده در دهه شصت یکی از بلندترین دورههای رشد اقتصادی پایدار را که با اشتغال و بودجه متوازن همراه بود تجربه کرد.
رویکرد ساموئلسون به تحلیل اقتصادی باعث شد که اقتصاد از یک علم ملالآور به یک علم حل مساله تبدیل شود. وی میدانست چه طور علایق دانشگاهیها طوری جلب کند که مطالعاتش را ادامه دهند.
نوبلیست سال 1970
ساموئلسون در حوزههای مختلفی كار كرده است كه اهم فعالیتهای وی در زمینههای زیر به اختصار بیان میگردد:
1 – اصول تحلیل اقتصادی: نظریه مصرفكننده و اقتصاد رفاه
اثری كه به ساموئلسون شهرت علمی بینالمللی بخشید، كتاب اصول تحلیل اقتصادی بود كه در سال 1947 منتشر شد. محتوای اثر تا حدی برگرفته از شعار ویلارد گیبس بود كه ریاضیات یك زبان است. ساموئلسون با این ایده آغاز میكند كه ریاضیات برای تحول در علم اقتصاد ضروری است. او زبان ریاضیات را دارای این ویژگی میداند كه درها را به سوی علم دقیق باز میكند و ابزاری است كه میتواند تناقضات و اشتباهات همراه با زبان كلاسیك اقتصاد را برطرف كند. نقش اصلی ساموئلسون در این اثر آن است كه با كمك ابزارهای روششناختی و تحلیلی جدید به بازبینی بخش مهمی از نظریههای اقتصادی میپردازد. او با یكجا كردن مسائل از یكسو و ابزارهای تحلیلی اقتصاد از سوی دیگر به استفاده نظاممند روششناسی حداكثرسازی در حیطه گستردهای از مسائل مبادرت ورزید.
او با اصل «تعمیم دهی با انتزاع» كه توسط ریاضیدان آمریكایی به نام مور فرمولبندی شده بود، كار خود را انجام داد. طبق این اصل اگر قیاسهایی بین جنبههای اصلی نظریههای گوناگون وجود داشته باشد، آنگاه میتوان یك نظریه عمومی را ایجاد كرد كه اساس نظریههای خاص بوده و آنها را با توجه به جنبههای اصلی متحد میكند.
بر اساس دیدگاه ساموئلسون، هر زمینه خاص از اقتصاد از قبیل رفتار مصرفكننده، تجارت بینالملل، تامین مالی عمومی، چرخههای تجاری و تحلیل درآمد صرفا جنبه خاصی از نظریه عمومی اقتصاد است. وظیفه اقتصاددان این است كه ثابت كند در هر كدام از این زمینهها قضیههای مفهومی یكسانی هستند كه از روش قیاسی استخراج میشود. او تحلیلهایش را با دو اصل عمومی آغاز میكند، نخست حداكثرسازی و دیگر اصل تطبیقی كه او بهعنوان وابستگی متقابل مدل ایستا و شرایط لازم ثبات از جنبه پویا
در نظرگرفت. این اصل بهاندازه اصل حداكثرسازی برای فرد یا بنگاه برای ایستاییهای اقتصاد كلان اهمیت دارد. یك جنبه برجسته این كتاب و كارهای بعدی ساموئلسون توجه او به مفهومهای نظری پیشكسوتان خود (مانند جونز، والراس، پارتو و مارشال) و معاصران خود ( مانند كینز، هیكس، لئونتیف، كلاكی، شومپیتر، لانگ، پیگو،هانسن،
والد و برگسون) بوده است. در واقع، ساموئلسون كاملا به جنبه تجمعی دانش علمی واقف بوده و به این جمله نیوتن باور داشت كه اگر دانشمندی دورتر از گذشتگان خود ببیند به این دلیل است كه بر شانه بزرگان قبل خود ایستاده است. نقش ساموئلسون در علم اقتصاد به قلمروی گستردهای از زمینهها بسط یافته است. اولین زمینه به نظریه پویا و تحلیل ثبات برمیگردد. طبق نظر ساموئلسون، ایستا یك مورد خاص از پویا است. سیستم پویا در مقابل سیستم ایستا همواره شامل رابطه كاركردی بین متغیرها و نرخهای تغییرات آنها است. تحلیل پویا تنها به تعادلها محدود نمیگردد. در مقابل، تاكید بر این نكته است كه چطور سیستم در عدم تعادل رفتار میكند و شرایطی را نشان میدهد كه در آن سیستم اقتصادی بعد از مدتی بینظمی به سمت تعادل متمایل می شود.
حیطه دیگری كه ساموئلسون در آن پیش رفته است به نظریه مصرفكننده و اقتصاد رفاه بازمیگردد. موفقیت عمده او در نظریه مصرفكننده، فرضیه ترجیحات آشكار شده و همچنین استخراج نظریه تقاضا از مفهوم مطلوبیت است. ترجیحات آشكار شده موجب ارتباط بین نظریه تقاضا، اعداد شاخص و بخشهایی از اقتصاد رفاه شده است.
2 – نظریه سرمایه، تجارت بینالملل و تامین مالی
نظریه سرمایه از جمله زمینههایی است كه ساموئلسون به غنای آن كمك كرده است. یك رشته از انتقادات از نظریه سنتی سرمایه بر فرض وجود انباشت كل سرمایه است، یعنی ارزش كل كالاهای سرمایهای قابل بیان به عبارت پولی است. ساموئلسون با همكاری سولو نشان داد كه نظریه منطقی سرمایه ممكن است بدون اتخاذ عبارت سرمایه كل بسط یابد. كار دیگر او در این زمینه، پیشبرد شرط كارآیی اقتصادی در طول زمان است. علاوه بر این موارد ساموئلسون در قضیه مشهور جاده مخصوص نشان داد كه برای یك كشور بهینه است كه مسیر رشدی (جاده مخصوص) را با داشتن حداكثر نرخ رشد انتخاب كند، بهطوری كه نسبتهای اولیه بین بخشهای تولیدی كاملا از نسبتهای نهایی انتظاری متفاوت هستند.
كار برجسته دیگر ساموئلسون به تجارت بینالملل در حیطه تحلیل درآمدهای حاصل از تجارت، مساله انتقال و كمك او به مدل ریكاردو، هكشر – اوهلین و وینر – ریكاردو برمیگردد. نخستین اثر او در این زمینه مقاله حمایت و دستمزدهای واقعی(1941) او با استالپر است. او ثابت كرد كه عامل تولیدی كه كمیاب است (در ارتباط با كشور دیگر) از اعمال تعرفه، بهرهمند میشود. از سوی دیگر، آزادسازی تجاری به عامل تولیدی كه نسبتا فراوان است، سود میرساند. اقتصاددانان از مدتها قبل با این سوال درگیر بودهاند كه آیا یك كشور در كل از تجارت خارجی سود میبرد؟ ساموئلسون نشان داد افرادی كه از این تجارت سود میبرند حتی اگر خسارتهای كسانی كه از این تجارت متضرر شدهاند را جبران كنند، باز ثروتمندتر از قبل میشوند. در این حالت، تجارت آزاد بهطور بالقوه بر حمایتگرایی برتری دارد.
در ادبیات حاضر درباره تحلیل عوامل تعیینكننده نرخ ارز واقعی اغلب اثر ساموئلسون – بالاسا ذكر میشود كه باید منبع بلندمدت افزایش ارزش واقعی داراییهای داخلی باشد. اگر كشور معینی تغییرات اقتصادی موفقی را انجام دهد و به جریان رشدی حركت كند كه رشد بهرهوری سریعتری نسبت به كشوری كه از آن پیشیگرفته دست یابد، آنگاه دستمزدها در هر دو بخشهای كالاهای قابل تجارت و غیر قابل تجارت در كشور سریعتر رشد میكند. اما قیمت در بخش كالاهای قابل تجارت كندتر رشد كرده یا كاهش مییابد، چون رشد دستمزدها با رشد بهرهوری جبران میشود. در بخش كالاهای غیرقابل تجارت، قیمتها سریعتر رشد میكند، چون رشد دستمزدها با رشداندك بهرهوری همراه است. در نتیجه این تورم در اقتصاد در حال گذر سریعتر از اقتصاد توسعه یافته رشد میكند، در حالیكه ارزش واحد پول آن بهطور واقعی افزایش مییابد.
در زمینه تامین مالی، مقاله (1965) او تحت عنوان «دلیلی كه قیمتهای پیشبینی شده بهطور تصادفی نوسان میكنند» اولین فرمولبندی دقیق از نتایج كارآیی بازار برای قیمتهای بورسی را ارائه كرد. او معتقد است نظریه كارآیی بازار توضیح میدهد كه چرا تحولات قیمت سهام اینطور بی قاعده بهنظر میرسند. قیمتها به اطلاعات جدید یا وقایع غیر منتظره واكنش نشان میدهند. وقایع غیرمنتظره وقایعی غیرقابل پیشبینی هستند و چون تحولات قیمت سهام واكنشی به وقایع بیقاعده هستند، پس قیمتهای سهام نیز بیقاعده و بهطور تصادفی تغییر میكنند. ساموئلسون در زمینه تامین مالی عمومی نیز مقالههایی درباره نظریه محض هزینههای عمومی نوشته است كه در آنها مسائل نظریه هنجاری تامین مالی عمومی را ساختاربندی و تا حدی حل نموده است.
3 – اقتصاد كلان
اغلب كارهای ساموئلسون كه تاكنون تشریحگردید به اقتصاد خرد مربوط میشدند كه عمدتا رویكرد نئوكلاسیكی به خود داشتند. با این وجود، كارهای او در حیطه اقتصاد كلان به استثنای مدل وامهای مصرفی نئوكلاسیكی تحت تاثیر كینز قرار دارد. ساموئلسون ثابت كرد كه مقدارهای گوناگون میل به مصرف و شتابدهنده منجر به چرخههای تجاری مختلفی میشوند. مدل او نشان میدهد كه تعامل ضریب فزاینده و شتابدهنده موجب تغییرات منظمی در تقاضای كل میگردد. تحلیل ساموئلسون نشان داد كه شتابدهنده عامل قطعی پویاییهای درآمد ملی نیست، بلكه اثرات ضریب فزاینده را تكمیل و تقویت میكند. او در كتاب علم اقتصاد (1948) با نمودار 45 درجهای متغیرهای اصلی اقتصاد كلان را نمایش داد كه ابزاری برای توسعه سیاست مالی موثرگردید. او عقیده خود را این طور توجیه نمود كه تعیینكنندههای كلیدی تولید همان تقاضای كل هستند. او همواره موافق نوعی دخالت دولت در اقتصاد بود. به اعتقاد او سیستم اقتصادی، كامل و بدون اصطكاك نبوده و همواره امكان بیكاری و استفاده كمتر از منابع بهرهور وجود دارد. ساموئلسون همواره با فرض چسبندگی قیمت و دستمزد تحلیلهایش را آغاز كرده و توصیههای سیاستگذاریهای او بر این اساس است. او همانند كینز موافق نظریه پیگو نبود كه انعطافپذیری دستمزدهای اسمی میتواند جایگزین سیاستهای پولی انعطافپذیر فعال باشد و هرگز اثر پیگو را مورد توجه قرار نداد.
اغلب در ارتباط با كار ساموئلسون در اقتصاد كلان به سنتز نئوكلاسیكی او اشاره میشود. به اعتقاد او این سنتز، تناقضات بین اقتصاد كلان كلنگر را با اقتصاد خرد سنتی برطرف كرده و آنها را با هم در یك سیستم تكمیلی نظری پیچیده جای داده است كه به عنوان نقطه شروع تركیب موثر سیاستهای پولی و مالی است. او استدلال میكند كه سیاستهای پولی و مالی دولت میتواند اقتصاد را نزدیك اشتغال كامل نگاه دارد و این تركیب پولی – مالی میتواند نرخ سرمایهگذاری را تعیین كند. یكی از اجزای مهم سنتز نئوكلاسیكی به جنبههای تحلیلی سیاست ضدتورمی ساموئلسون و سولو (1960) بر میگردد. آنها در این كار منحنی فیلیپس را برای ایالات متحده تشكیل دادند و با صراحت اظهار كردند كه رابطه بیكاری و تورم رابطهای كوتاهمدت بوده و در بلندمدت صادق نیست. البته سنتزی كه ساموئلسون انجام داد، پاسخگوی همه مسائل نبوده و تركیب بهینه سیاست پولی و مالی را مشخص نمیكند.
4 – پول در كتاب علم اقتصاد
جنبه برجسته تمامی نسخههای كتاب علم اقتصاد، توجه ساموئلسون به بحث پول، بانكداری تجاری و مركزی، سیاست پولی، تورم، بازارهای پولی و مالی و سیستم بانكداری بینالملل و نرخ ارز بوده است. ساموئلسون پول را در حالت سنتی آن به عنوان وسیله پرداخت یا مبادله درك كرده است. اما در عین حال به مساله عدم كنترل حجم آن نیز توجه داشته و مدیریت مناسب عرضه پول را از وظایف سیاستهای اقتصاد كلان دولت دانسته است. او مقدمهاش را در تحلیل پول با این عبارت گالبرایت آغاز میكند كه در طول تاریخ پول از یكی از دو راه زیر مردم را تحت ستم قرار داده است: یكی در مواقعی كه فراوان بوده و غیرقابل اعتماد و دیگر حالتی كه كمیاب، ولی قابل اعتماد بوده است. او به بررسی انواع مختلف پول پرداخته و نرخهای بهره و اختلاف بین نرخ بهره اسمی و واقعی را مشخص میكند. او معتقد است كه سیستم بانكی با ذخایر 100درصدی دارای تاثیر خنثی بر پول و اقتصاد كلان است، چون هیچ اثری بر حجم پول ندارد، اما سیستم بانكی جدید با ذخایری كه كسری از سپردهها را پوشش میدهند، وارد فرآیند خلق پول میشوند.
یكی از ویژگیهای تاریخ اقتصادی ایالات متحده، تاسیس نسبتا دیر بانكداری مركزی در شكل سیستم ذخیره فدرال(1913) است. اهداف ذخایر فدرال شامل رشد اقتصادی همراه با پتانسیل اقتصاد، اشتغال بالا، قیمتهای ثابت و نرخهای بهره بلندمدت میانه (یا پایین) است. ساموئلسون بعد از بررسی اصول پایهای نظریه و سیاست پولی به بررسی مسیری میپردازد كه تغییرات در عرضه پول به تغییرات در تولید، اشتغال و تورم منجر میگردد. او این مسیر را در پنج گام توصیف میكند، این مسیر با تغییرات در منابع بانكهای تجاری كه توسط سیستم ذخیره فدرال تامین شده آغاز گشته و به تغییر فزاینده در پایه پولی منجر میشود و نرخ بهره و موجودیت اعتبار را تغییر میدهد و به تغییرات در مصارف سرمایهگذاری و انتقال تقاضای كل منتهی شده و تولید كل را تغییر میدهد. این توالی پنج مرحلهای در تعیین تولید و اشتغال حیاتی هستند.
ساموئلسون، سیاستهای پولی را در چارچوب عرضه و تقاضای كل تحلیل میكند. سیاستهای پولی انبساطی موجب كاهش نرخ بهره شده و مصارف حساس به نرخ بهره را تحریك میكند. تقاضای كل از طریق سازوكار ضریب فزاینده را افزایش داده و تولید و قیمتها را بالاتر از سطوح آن افزایش میدهد. همچنین سیاستهای انقباضی در جهت عكس حركت میكنند. در هر صورت، سیاستهای پولی در بلندمدت تنها متغیرهای اسمی را تغییر میدهند و بر بخش واقعی اقتصاد تاثیری ندارند، در چنین حالتی گفته میشود كه پول خنثی است.
ساموئلسون در توصیف اقتصاد كینزی چنین بیان میكند كه كینزینها به وجود نیروهای خودتنظیمی در اقتصاد معتقد نبوده و دستنامرئی كه اقتصاد را از حالت عدم تعادل به اشتغال كامل برگرداند، وجود ندارد. اقتصاددانان كینزی تمایل دارند تا سیاستهای رشد را با سیاستهای پولی و مالی مناسب همراه كنند تا از حالتهای افراطی در چرخههای تجاری جلوگیری كنند.
در مقابل، اساس فكر پولگراها در این است كه اقتصاد دارای نیروهای خودتنظیمی موثری است كه میتواند با سه قضیه اصلی شناخته شود: 1- رشد عرضه پول اولین تعیینكننده نظاممند رشد تولید ناخالص داخلی اسمی است 2- قیمتها و دستمزدها نسبتا انعطافپذیر هستند 3- بخش خصوصی نسبتا باثبات است.
ساموئلسون با این مقدمات، شرحی از فلسفه اقتصادی پولگراها را به آن ارتباط داده و آزمایشهای آنها را در ایالات متحده ارزیابی میكند. به اعتقاد او، تركیب بهینه سیاستهای پولی و مالی در اقتصاد بزرگی مانند ایالات متحده بستگی به نیاز مدیریت تقاضا و تركیب مطلوب پولی- مالی دارد. مهمترین عاملی كه لازم است مورد توجه قرار گیرد، وضعیت كلی اقتصاد و نیاز آن به تعدیل تقاضای كل است، یعنی اینكه آیا اقتصاد با ركود یا تورم مورد تهدید قرارگرفته است یا خیر. طبق ماهیت چنین اختلالی، سیاستهای پولی و مالی میتواند اقتصاد را تحریك كند یا آن را آرام كرده و تب تورمی را كاهش دهد.
عامل دوم یعنی تركیب مطلوب پولی – مالی به قدرت نسبی سیاستهای پولی و مالی و تاثیر آن بر بخشهای مختلف اقتصاد برمیگردد. ایده اصلی این است كه سیاستهای پولی و مالی در مدیریت تقاضا جایگزین هم هستند. اما در حالی كه تركیبهای گزینهای سیاستهای پولی و مالی میتواند برای ثبات اقتصاد بهكارگرفته شود، تاثیر آنها بر تركیب تولید كل بر اساس تركیب مالیاتها، مخارج دولت و سیاستهای پولی متفاوت است.
ساموئلسون در انتها به این نتیجه میرسد كه سیاستهای مالی نمیتوانند ابزار اصلی سیاست ثبات اقتصادی در ایالات متحده باشند و در آینده سیاستهای ثبات عمدتا با سیاستهای پولی سیستم ذخیره فدرال سروكار دارد كه این سیاست نیز خود تحت تاثیر عوامل دیگر بهخصوص سیستم نرخ ارز و درجه باز بودن اقتصاد قرار دارد.
شعار من این است كه اشتباه بكن!
اما بر اشتباهت پافشاری نكن
با هر معیاری كه در نظر بگیریم، ساموئلسون یك غول در عرصه علم اقتصاد است. مارك اشنایدر از نشریه «بررسی اقتصادی ییل» در شماره تابستان 2006 درباره چگونگی آشناشدن ساموئلسون با رشته اقتصاد، كتاب جریان ساز وی و سایر مسائل گفتوگو كرده است که این گفتوگو سالهای گذشته در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است که با توجه به قوت این اقتصاددان برجسته، این مصاحبه مهم دوباره به چاپ میرسد.
بار دیگر اقتصاد مدرن
ورود پل ساموئلسون به علم اقتصاد، مثل مسیر اكثر كشفیات بزرگ، به صورت اتفاقی بود. او میگوید: «من اصلا فكر نمیكردم اقتصاددان شوم؛ چون هیچ چیز درباره علم اقتصاد نمیدانستم.» ساموئلسون علاقهمند شدن خود را به علم اقتصاد به ورود اتفاقی به سالن سخنرانی دانشگاه شیكاگو نسبت میدهد. او حتی زمان دقیق آن را هم به یاد دارد: ساعت 8 صبح روز دوم ژانویه 1932. سخنرانی آن روز درباره تئوری رشد جمعیت مالتوس بود كه چگونه جمعیت اضافی باعث كاهش نرخ دستمزد و موجودی مواد غذایی به سطح حداقل معیشت میشود و در آن مرحله است كه نرخ تولد و نرخ مرگ و میر در نهایت همگرا میشود. «درك این قضیه چنان آسان بود كه با یك معادله دیفرانسیل ساده حل میشد و من به اشتباه شك كردم نكند پیچیدگی رازآلودی در آن باشد كه نفهمیدهام.»
ساموئلسون آن لحظه را با سرزندگی چنین توصیف میكند: «من برای دومین بار متولد شدم. آن روز كه به طرف سالن سخنرانی دانشگاه شیكاگو قدم میزدم هنوز 16 ساله نشده بودم و دانشآموز دبیرستانهاید پارك بودم. اما دنیای جدیدی به روی من گشوده شد و متوجه شدم چه حوزههای متفاوتی از علوم و فرهیختگی در اطرافم وجود دارد. سرمشق و الگوی من، اقتصاددانان بزرگی مثل فرانك نایت، جاكوب واینر، هنری شولتز و هنری سیمونز در دانشگاه شیكاگو بودند. نخستین استاد من در اقتصاد مقدماتی، آرون دیركتور بود كه بعدها باجناق میلتون فریدمن شد. او آزادمنشتر از میلتون فریدمن بود و فریدمن را محافظه كار مینامید.
با سخن گفتن در این باره كه ورودش به علم اقتصاد كاملا تصادفی بوده است، ساموئلسون ادامه میدهد: «احتمالا مهمتر از نقش شانس، این واقعیت جالب بود كه علم اقتصاد دقیقا برای من ساخته شده بود. در آن زمان این رشته از هر دو بعد نظری و آماری به سمت ریاضی شدن پیش میرفت. هنگامی كه جوانتر بودم در محاسبات منطقی و آزمونهای تست هوش و حل معما رقیب نداشتم. پس اگر اقتصاد برای من ساخته شده بود، میتوان گفت من هم برای اقتصاد ساخته شده بودم. هرگز اهمیت پیداكردن زودهنگام كاری را در زندگی كه برای شما حكم بازی كردن را دارد، دست كم نگیرید. این باعث میشود شكست خوردگان احتمالی به جنگاورانی خوشحال تبدیل شوند.»
اما ساموئلسون فراتر از كمكهایی كه به علم اقتصاد كرد، یك وجه اشتراك با اقتصاد دارد. اقتصاد از جمله علومی است كه اشتباه كردن و به ویژه پیشبینیهای اشتباه از ویژگیهای آن است. علم اقتصاد از بدو تولد، دائما با تئوریهای اشتباه به این سو و آن سو رفته است. هر سال ویلیام نوردهاوس، استاد دانشگاه ییل و نویسنده همكار كتاب درسی تاثیرگذار و آینده ساز ساموئلسون، به دانشجویان كلاس اقتصاد خرد میانه میگوید: نیوتن زمانی كه وزیر مالیه انگلستان بود، استاندارد طلا را تصادفی به وجود آورد. فدرال رزرو ایالات متحده، این نكته را نیاموخت كه از طریق عملیات بازار آزاد میتواند بر نرخ بهره تاثیر بگذارد تا زمانی كه بر حسب تصادف اثرات خرید اوراق قرضه را طی دهه 1920 متوجه شد. ایروینگ فیشر زمانی ادعا كرد بازار سهام به وضعیت باثباتی در اوت 1929 (دقیقا قبل از شروع بحران بزرگ) رسیده است.
اغلب مردم با نظری بد به اشتباه كردن مینگرند. اما پل ساموئلسون مثل خود علم اقتصاد متوجه شده است كه اشتباهات گاهی گریزناپذیر – اگر نگوییم ضروری- هستند. ساموئلسون با فروتنی به اشتباهاتی كه انجام داده است اعتراف میكند: «من و میلتون فریدمن زندگی حرفهای یكسانی داشتیم؛ اما او شاید هرگز یك اشتباه در زندگی نكرده است. من در زندگیام اشتباهات بسیاری مرتكب شدم. من بهتر از هر كسی میدانم كه شما مجبورید فرضیهای را آزمون كنید كه احتمالا درست از كار در نمیآید. در هر جد و جهد علمی، شانس نقش برجستهای دارد و حتی بزرگترین متفكران احتمالا شكست را تجربه كردهاند. اشتباهات گاهی نتیجه سهلانگاری و بیمبالاتی است؛ اما گاهی نیز نتیجه تلاش بیش از حد برای كشف حقیقت است. نكته مهم، تفاوت گذاشتن بین این دو است.» ساموئلسون نه فقط ارزش بر زمین خوردن و دوباره بلند شدن را تشخیص داد، بلكه این كار را تشویق كرد. او با افتخار میگفت: «شعار من این است كه اشتباه بكن!اما بر اشتباهت پافشاری نكن.» دستاوردهای علمی ساموئلسون اثبات میكند كه تصادف برخی اوقات به نتایج مطلوب یا حتی بهینه منجر میشود. برای مثال اگر ساموئلسون به سالن سخنرانی درباره مالتوس در آن صبح زمستانی سر نمیزد، مشكل بتوان گفت: علم اقتصادامروزی در كجا قرار داشت. علم اقتصاد باید خوش بخت باشد كه نه فقط میل ساموئلسون به برداشت و تصور اشتباه در هر چیزی، او را علاقهمند به تحصیل در این رشته دانشگاهی كرد، بلكه او را در میانه بزرگترین اندیشمندان اقتصادی زمان در دوران تحصیلات تكمیلیاش قرار داد.
ساموئلسون میگوید: «من تصمیمات مهم بسیاری گرفتهام و معمولا با برداشتهای نادرستی تصمیم میگیرم. برای مثال طی تحصیلات دانشگاهی، پیشنهاد شغل دستیار آموزشی در دانشكده حقوق به من شد. به مدت شش ساعت قبول كردم؛ اما سپس فهمیدم نمیخواهم وكیل شوم. به دانشگاه گفتم مایل نیستم به دانشكده حقوق بروم. آنها گفتند ایرادی ندارد، ما دستیاری را به اقتصاد تغییر میدهیم.» این نخستین بار بود كه آینده را برای خودم پیشبینی كردم. دومین بار زمانی بود كه سوابق عالی در اقتصاد كسب كرده بودم و شغلی برای تدریس در مقطع عالی تحصیلی در دانشگاه پیشنهاد شد. گزینهها كلمبیا وهاروارد بودند. ییل، پرینستون، استنفورد یا بركلی جزو گزینهها نبودند. استادان راهنمایم در شیكاگو گفتند به كلمبیا بروم. من كسی نبودم كه كوركورانه نصایح بزرگان را بپذیرم. با اشتباه در محاسبه، منهاروارد را انتخاب كردم. من فكر میكردم محوطههاروارد و كمبریج شبیه دارثموت است: آرام، سرسبز، با تپههایی پر فراز و نشیب. خوب من وقتی كه به میدان هاروارد رسیدم و این همه ازدحام و شلوغی را دیدم انگشت به دهان ماندم. اما در آنجا بخت با من یار بود؛ زیرا هاروارد در شرف یك رنسانس اقتصادی بود كه بخشی از آن به دلیل فرار متفكرانی بزرگ از دست آدولف هیتلر بود. جوزف شومپیتر در آنجا بود. واسیلی لئونتیف و گوتفریدهابرلر كسان دیگر بودند. به این ترتیب هاروارد مركز اقتصاد ریاضی مدرن شد.
ساموئلسون طی این سالها فرصت یافت سخنرانیهایی از شخصیتهای اسطورهای مثل فون نیومن كه معمار نظریه بازیها و مكانیك كوانتوم بود، بشنود. ساموئلسون در سخنرانی به مناسبت دریافت جایزه صلح نوبل در 1970 چنین به یاد میآورد: «سال 1945 بود كه فون نیومن در هاروارد درباره مدل تعادل عمومی خود سخنرانی میكرد. او تاكید میكرد كه در این مدل انواع جدیدی از ریاضیات وجود دارد كه ارتباطی با ریاضیات متعارف فیزیك و حداكثرسازی ندارد. من از انتهای سالن شروع به صحبت كردم كه اینها هیچ تفاوتی با مفهوم مرز هزینه فرصت از دست رفته در اقتصاد ندارد كه به شرط مقادیر معینی از همه نهادها و فقط یك محصول، جامعه به دنبال حداكثركردن محصول باقیمانده است. فون نیومن برقآسا كه از ویژگیهای او بود، پاسخ داد: «آیا برای این قضیه یك سیگار شرط میبندی؟» من شرمندهام كه بگویم استثنائا همین یكبار خارج از موضوع حرف زدم. درك ساموئلسون از فلسفه و نظریه اقتصادی استادانه بود. ویلیام بارنت یك جمله تایید نشده را نقل میكند كه پس از دفاع پایان نامه ساموئلسون، شومپیتر رو به لئونتیف كرد و پرسید: «خوب واسیلی، آیا ما نمره قبولی گرفتیم؟» فعالیت آموزشی ساموئلسون، او را به چند عمارت آن طرفتر از هاروارد برد كه تا آخر زندگی كاری خود در آنجا باقی ماند. «برای كار آموزشی یك پیشنهاد از MIT دریافت كردم. من منتظر ماندم ببینم هاروارد پیشنهاد بهتری میدهد و آنها اینكار را نكردند. پس به MIT رفتم و برای همیشه ماندگار شدم.» در واقع ساموئلسون میافزاید: «من MIT را بسیار دوست دارم، به طوری كه هرگز دو هفته متوالی را در واشنگتن به سر نبردم. حتی زمانی كه مشاور اقتصادی نامزد ریاستجمهوری جان اف كندی بودم.»
كاهش مالیاتها باعث رونق و شكوفایی میشود
یك بار ساموئلسون گفت: «بگذارید كسانی كه دوست دارند، قوانین ملت را بنویسند تا من بتوانم كتاب درسی اقتصادی برای ملت بنویسم» در ابتدای دهه 1960 ساموئلسون در آستانه انجام هر دو كار بود. در اواخر دهه 1940 ساموئلسون به اعتبار و وجهه یك اقتصاددان با فراست و مورد احترام دست یافت دقیقا همان كسی كه كندی برای برنامه ریزی آینده آمریكا به آن نیاز داشت. ساموئلسون توضیح میدهد «…. كندی میخواست مرا استخدام كند.اما من دوست نداشتم. من به وی گفتم كه طرفدار تو نیستم، بلكه طرفدار استونسون نامزد حزب رقیب هستم. او گفت من به رای تو نیازی ندارم، اما اگر سیاستهایی داری كه فكر میكنی میتواند به كشور كمك كند بیا و شانست را امتحان كن.» خوب من اطمینان خاطر نداشتم. پدر وی فرزند یك آدم نابكار بود و از هیتلر طرفداری میكرد و همه این را میدانستند. خود كندی یك كاتولیك بود و تا آن زمان هیچ كاتولیكی رییسجمهور نشده بود… به هر صورت من فکر کردم كه سرنوشت این كشور مهمتر از آن است كه توسط جان كنت گالبرایت یا والتر راسل اداره شود. پس از اینكه كندی در انتخابات برنده شد از من خواست به واشنگتن بروم. من در آنجا اعضای شورای مشاورین اقتصادی وی را تعیین كردم كه در بین آنها جیمز توبین از اقتصاددانان بزرگ ییل وجود داشت. ساموئلسون با تعمق در آن سالها میافزاید: «من جان اف كندی را یك وطن پرست میدانم. مردم او را شخصیتی بیپروا و حتی خطرناك میدیدند. كندی كه من میشناختم، كسی بود كه قبل از برداشتن هر قدمی زیر پایش را امتحان میكرد. من به كندی گفتم باید مالیاتها را كاهش دهیم زیرا در دولت قبلی آیزنهاور سه ركود اقتصادی داشتیم. دلار اضافه ارزش یافته بود. به وی گفتم كه من از انجیل خودم یعنی كتاب درسی اقتصاد وعظ میكنم. كندی جواب داد «مبارزات انتخاباتی من تا سخنرانی روز كارگر واقعا شروع نشده بود كه در آن روز من از مردم خواستم «نگویید این كشور برای من چه کاری انجام داده است بلكه بگویید من برای این كشور چه كاری انجام دادهام. حالا از من میخواهی كه مالیاتها را كاهش دهم؟ من فكر نمیكنم به خاطر اینكار آرایی به دست آورده باشم. كار بیهودهای است كه به دنبال آرمان درست باشید اگر پشتیبانی پشت آن نیست.» به هر حال كاهش مالیات بخشی از تاریخ اقتصادی آمریكا شد و قبل از كاهش مالیاتی ریگان سابقه داشت.
كتاب مقدس اقتصاد كلان
كتاب اصول علم اقتصاد ساموئلسون احتمالا پرفروشترین كتاب درسی اقتصاد تاكنون بوده و منبع اصلی در دانشكدههای اقتصاد آمریكا از دهه 1950 به بعد بوده است. اینك ویرایش هجدهم آن به تاریخچهای از اندیشه اقتصادی در قرن بیستم تبدیل شده است. ساموئلسون توضیح داد كه این كتاب را به عنوان یك تكلیف جزئی نوشت تا اینكه یك سرمایهگذاری بزرگ پیشبینی شده باشد. او تایید میكند «حتی اندیشه نگارش این كتاب از خودم نبود. رییس MIT به من گفت برای سالهای زیادی است كه مهندسان، درس اقتصاد را انتخاب میكنند و از آن متنفر میشوند. از این رو از من خواست كه چیزی بنویسم كه آنها لذت ببرند. من میدانستم چنین كتابی فروش خوبی دارد. آنچه انتظار نداشتم این بود كه پس از گذشت پنجاه سال هنوز هم خوب فروش رود و مسلما انتظار نداشتم كه این كتاب به الگویی برای هر كتاب درسی اقتصادی تبدیل شود.»
از طریق این كتب درسی، میلیونها نفر اصول علم اقتصاد را فراگرفتند. به علاوه ساموئلسونامیدوار است كه اكثر مردم درسهای اقتصاد كلان را به صندوقهای رای ببرند و در انتخابات بیشمار محلی، ایالتی و ریاستجمهوری تاثیر بگذارند. برای مثال در ویرایش هفتم در 1967 مینویسد: «وقتی انتخابات 1984 شروع میشود تمام ساعاتی كه هنرمندان و ویراستاران و من صرف قابل فهم و گویاتر كردن كتاب كردیم معنادار میشود، به شرطی كه هر رای دهنده به كتاب قدیمی كه اقتصاد را از آن یاد گرفته مراجعه كند تا منطق اصول اقتصادی را بازسازی كند.»
مارك اسكوسن استاد دانشگاه كلمبیا مقالهای با عنوان «حراست از كتاب درسی پل ساموئلسون» سیر تكاملی هجده ویرایش كتاب را به بحث میگذارد. اسكوسن مینویسد: «به ساموئلسون باید به خاطر خوشبینی در مورد آینده اقتصاد آمریكا تبریك گفت و به این اعتبار ساموئلسون مایل است كتاب را با رویدادها و نظریههای جدید به روز نگه دارد. در چاپهای جدیدتر بر مزایای سیاستهای پولی، پس انداز و بازارها تاكید بیشتری شده است.» اسكوسن ادامه میدهد: «ساموئلسون قادر نبود بسیاری از رویدادها و بحرانهای اقتصادی مهم را پیشبینی كند، اما در این مورد انتقادی بر وی وارد نیست. اكثر اقتصاددانان جریان غالب نتوانستند ركود تورمی و كاهش ارزش دلار در دهه 1970 و بحران صندوقهای وام و پس انداز و كسری تراز تجاری را در دهه 1980 پیشبینی كنند. كتب درسی مقدماتی همیشه خود را به رویدادها میرسانند.»
خود را به واقعیات رساندن بازیای است كه ساموئلسون در آن نقشی كامل ایفا میكند. او رویدادها را تجربه كرده، پیشبینیهای نظری و تجربی را مشاهده نموده و سپس با ابزار در اختیار خود سعی میكرد بفهمد چرا پیشبینیهایش تحقق نیافت. این هم در راستای پافشاری ساموئلسون است كه اشتباه كردن ایرادی ندارد، اما بر اشتباهتان باقی نمانید. بازنگری دائمی كتاب اصول علم اقتصاد نشان میدهد كه ساموئلسون با چه وسواسی از این فلسفه پیروی میكند. او توضیح میدهد: «ساچل پیج توپ انداز ماهر بازی بیسبال گفته است به پشت سر نگاه نكنید، شاید كسی بخواهد از شما پیشی بگیرد. من همیشه میگویم به پشت سر نگاه كنید. به اشتباههایتان نگاهی بیندازید.»
پیشینه اقتصادی نیم قرن گذشته ساموئلسون نشان داده است كه پیشگویی حتی برای غولها یك قلمرو علمی موضوعی چالشی است. غول بودن نیازمند ریسك كردن است و شخص را مستعد برای اشتباه كردن میسازد. ساموئلسون كارهایی بسیار بیش از هر كسی در قرن بیستم برای علم اقتصاد انجام داده است. با این حال او با فروتنی لحظههای خطاكردنش را تشخیص میدهد و مصمم به تصحیح آنها هر زمان كه ممكن است، میباشد.
ریاضیات، ریاضیات، ریاضیات
در بین كارهای مختلفی كه ساموئلسون در اقتصاد انجام داده است، كار وی در واردكردن اصول علمی و ریاضی به اقتصاد جایگاه برجستهای دارد. حقیقتا ساموئلسون به «ریاضی كردن» علم اقتصاد شناخته میشود. تا حد زیادی به خاطر تلاشهای وی بوده است كه علم اقتصاد از زمان منحنیهای عرضه و تقاضایی كه ساموئلسون در 1932 با آنها آشنا شد تكامل یافته است. در بین بیش از 550 اثر منتشرشده وی، مقالاتی هستند كه از خواص حفاظتی نیوتنی در اقتصاد و اهمیت بهینهیابی و حداكثرسازی ریاضی در نظامهای اقتصادی استفاده میكنند. اكنون من میگویم «ریاضیات، ریاضیات، ریاضیات.» لزوما نه ریاضیاتی كه پیچیده باشد. مهمتر از هر چیزی این است كه شما درك عمیقی از مبانی ریاضیات داشته باشید كه اقتصادامروزی عمدتا بر روی آن بنا شده است.