تعریف مجدد از شکست
تصور ميکنیم معنای شکست را ميدانیم: محصولات خریداری نميشوند، سازماندهی اوضاع را بدتر ميکند، محمولهها تحویل داده نميشوند، سخنرانیها مورد تشویق نیستند و همه چیز منفجر ميشود.اينها اتفاقات و بلایایی است که از آنها کابوس ميسازیم.
تصور ما آن است که شکست مقابل موفقیت است و سازمان خود را برای اجتناب از آن، بهينهسازی ميکنیم. لایههای زیادی از مدیران را منصوب ميکنیم تا هرگونه ریسکی را حذف کرده باشیم و مانع از هر اتفاقی شویم. یکی از راههایی که برای اجتناب از شکست پیدا کردهايم، تعریف کوتهفکرانهاي از شکست است، به عبارت دیگر برخورد با هر اتفاقی به عنوان یک شکست. اما اگر نتیجه تلاشهایمان شکست نباشد، دلیلی برای ترس وجود ندارد، دارد؟ شکست، فوریت را به وجود ميآورد، باعث ميشود شما اخراج شوید، شکست دوام نميآورد و نیازمند یک پاسخ است؛ اما باز هم شرایط موجود را دوست داریم و به طور باورنکردنیاي، آن را حفظ ميکنیم.
داشتن تعصب شدید نسبت به لزوم شکست، احتمالا کسی را طرفدار من نميکند، اما تصور ميکنم چارهاي نداریم جز آنکه مصرانه تعریف دوبارهاي از مفهوم شکست بدهیم تا نتایج بهتری از تعریف موجود در بر داشته باشد.
روزانه هزاران نفر به خط پشتیبانی مشتری شما زنگ ميزنند، زیرا نميدانند که یکی از محصولات شما را چگونه باید مصرف نمایند. اين یک شکست است و بدتر از آن اين است که آنها اصلا محصول شما را خریداری نکرده بودند. فروش صفر ميتواند علائم هشدار را خاموش نماید، حال آنکه زنگ تلفن یک امر عادی به نظر ميرسد نه یک شکست.
روزانه مقداری از منابع و داراییهایتان به هدر ميرود. امکان فروش محصولات به بهترین مشتریانتان، با فرستادن اقلام ناخواسته از دست ميرود. آن همه کار سخت برایايجاد یک خط تولید، به دلیل تمرکز بازاریابان شما بر روی مسائل دیگر، هدر رفته است. اينها شکست است. شکستهایی كه سرعت آنها بهاندازه یک چرخ دستی پر از پول نقداست که بدون توجه در حال سوختن باشد.
اگر به شرکت و مشتریان خود اهميت ميدهید، حتما آنقدر برایتان مهم هست که بخواهید مروری بر معنای شکست به اندازه داشته باشید.
شکست در طراحی: اگر محصول یا خدمت شما درست طراحی نشود، مردم آن را درک نميکنند و حتی ممکن است در حین استفاده از آن به خود صدمه زنند، پس شما شکست خوردهايد.
شکست فرصت: اگر سرمایه شما به طور ضعیفی سازماندهی شده، از آن غفلت شده یا در حال زوال است، شما در حال از بین بردن آن هستید و شکست خوردهايد.
شکست در اعتماد: اگر شما احترام و حسن نیت سهامدارانتان را با زدن میانبرهایی برای رسیدن به سودهای کوتاه مدت از بین ببرید، شکست خوردهايد.
شکست در تمایل: اگر سازمان شما کار را به دلیل مقاومت داخلی یا یک تاخیر موقت در قبول بازار، ناگهان ترک نماید، شما شکست خوردهايد.
شکست در اولویتها: اگر مدیر گروهتان تصمیم بگیرد تا بر روی کاری که ارزشی تولید نميکند تمرکز نماید، اين کار همانند فرستادن سود به سمت رقیبانتان است و شما شکست خوردهايد.
شکست در رها کردن: اگر سازمان شما به یکايده، روش ساده یا تیم متوسط، سخت وفادار است و از آن جدا نميشود، به معنای آن است که شهامت تولید محصول بهتر را ندارد، پس شما شکست خوردهايد.
شکست در احترام: اگر شما بدون احترام و صداقت نسبت به افراد، مشتریان و منابع خود موفق شوید، شکست خوردهايد.
و البته يكي از بزرگترین و مشكلترين انواع شكست، عدم موفقيت در تشخيص زمان شكست است.