پرورش مدیران جهانی
امروزه نیازمند چه ویژگیهایی هستیم تا به نحوی موثر، بتوانیم مدیریت جهانی را طرحریزی کنیم؟ و شرکتها چگونه این مهارتها را به مدیران خود آموزش میدهند؟
«تغییر از یک شرکت با اندازه محلی یا جهانی به چشماندازی با تشکیلاتی بینالمللی، نیازمند توسعه مدیریتی اساسی است.» دکتر جورج ویلیام استاد مدیریت سازمانی از دانشکده مدیریت هاروارد و مدیر اجرایی سابق مدترونیک اضافه میکند:
«نگرش ما به سازمانها این است که بتوانند شاکلهای از افراد به وجود آورده باشند که در هر جای دنیا مدیریت انجام دهند.»
جورج سالها است که بخشی از مباحث رشته دو ساله مدیریت MBA را ذیل عنوان توسعه مدیریت معتبر (ALD) در دوره فشرده پنج روزه در دانشگاه هاروارد تدریس میکند.
او معتقد است: اغلب مدیران موفق لزوما آنهایی نیستند که بهره هوشیِ (IQ) بالایی دارند. البته آنها باید افرادی هوشمند باشند، اما در عین حال باید از سطح بالایی از هوش هیجانی (EQ )نیز برخوردار باشند.
بر اساس آنچه جورج آموزش میدهد مشخصات یک مدیر جهانی به اختصار شامل موارد زیر میشود:
– داشتن فهمی روشنبینانه از مقتضیات یک تجارت جهانی. به عبارت دیگر درک این مهم که یک كسبوكار بینالمللی دارای چه پیچیدهگیهایی خواهد بود.
– توانایی پیشبردن همزمان چشماندازهای توسعه محلی و جهانی، قطعا عمل کردن به این مهم از گفتن این عبارت بسیار دشوارتر است. این امر تقریبا غیرممکن است اگر که تجربههای بسیار از زندگی در نقاط مختلف جهان را نداشته باشیم.
– توانایی فائق آمدن بر ایده سلطه فکری در جایگاه تصمیمگیری. مدیریت باید به آرای غیرمسلط در حوزه کاری خود توجه و التفات داشته باشد. این نیازمند یک همدلی و وابستگی فرهنگی نسبت به محیط است. مدیریت جهانی باید نسبت به تجربه تنوع زیستی از خود اشتیاق نشان دهد. به بیان دیگر الزامی سیریناپذیر به دانستن بیشتر در مورد فرهنگها را احساس کند.
– بهره بردن از ابتکار همكاری در تیمهای تحت رهبری. لازم است شما به تیمی در هند همانقدر انگیزه بدهید و توان آن را به خدمت بگیرید که از یک تیم در آلمان یا آمریکا انتظار دارید. این سطح، کمالی از مدیریت است که در عین داشتن اعتبار و احترام، از تمام ظرفیتهای هر نهاد در هر کجا استفاده میکند.
– خودآگاهی و اطمینان به خود هنگامی که یک هدف یا ارزش را پیش روی شرکت قرار میدهید. در عین حال لازم است در آموختن از محیط نیز انعطاف داشته باشید و به دیگران نیز اختیار و قدرت عمل بدهید.
– توانایی در توسعه یک شبکه که از یک سازمان درونی و بیرونی تشکیل شده باشد. به گونهای که مدیریتی عمودی برای یک همکاری افقی و همسطح اعمال شود. در ضمن باید توجه داشت که عناوین و مناصب آنقدر مهم نیستند که توانایی انجام امور اهمیت دارد.
اما چگونه این خصوصیتها نمود پیدا میکند؟ جورج برای مدیرانی که در کشوری با زبانی متفاوت و دشوارتر از زبان مادری خود کار میکنند مثالی را بیان میکند:
او میگوید: زمانی من و همسرم برای کار در ژاپن اقامت داشتیم، مجبور بودیم به سرعت چیزهای زیادی یاد بگیریم. انجام دادن تمام آنها و پیشبردن مسائل خود با تفاوتهای فرهنگی آن کشور گره میخورد و یکی از پارامترهای تاثیرگذار در این مورد، زبان آن منطقه است.
او شرح میدهد که بعد از شصت ساعت یا بیشتر، زبانآموزی فشرده، قادر شده است تا یک مصاحبه را کم و بیش پیش ببرد. و نهایتا در جلسهای که با یکی از مدیران بازنشسته میتسوبیشی داشته است، مخاطبش به جورج فهمانده است که او دارد ژاپنی زنانه صحبت میکند! (زبان ژاپنی دو گویش متمایز زنانه و مردانه دارد)
تمام اینها تجربههای باارزشی به حساب میآید. جورج شرح میدهد که اولین هفتهای که به بلژیک سفر کرده بود، از کسی پرسیده است که چطور باید در این شهر بگردد تا آن را بشناسد. و از آن فرد میشنود که سعی کن گم شوی! این حقیقتا پند باارزشی محسوب میشود و در زمینه فرهنگی بسیار قابل توجه است. اینکه شما در معرض آسیب قرار بگیرید و حقیقتا به محیطی که در آن قرار دارید وابستهشوید.
پذیرفتن ضعفها، اولین هدف ALD است. جورج که در سال جاری بیش از 240 کارآموز را در دورههای مدیریتی آموزش داده است، عنوان میکند که این مساله در گروههای ششتایی به صورت کارگاه در بین شرکتکنندگان تمرین میشود. اطلاعات بین افراد گروه تبادل میشود و در فرآیندی نهایتا به این درک نائل میشوند که با اقتضای شرایط موجود، من که هستم؟ چه میخواهم؟ و هدفم چیست؟
دوره «مدیریت موسسه جهانی» نیز بر اساس پارامترهای ALD طراحی شده است و دربر دارنده ظرفیتها و درایتهای فرهنگی است که توسط دکتر کریشنا پالپتو برگزار میشود. چنانکه جورج نیز معتقد است این مدیریت چیزی ورای دانستن درباره جغرافیای زیستی نیست. این خصوصیاتی که به دست آورده میشود از هر چیز مهمتر است.
تجربه در یک ردیف قرار دادن کارمندان خود در گسترهای از تنوع جغرافیایی و آزمودن آن بسیار دشوارتر از آن است که بیان میشود. همین مساله است که شرکتهایی مانند کوکاکولا، نستله، زیمنس، آی بی ام و… را در میان دیگران برجسته میکند.
عمر ایشارک بنگلادشی که تحصیلات خود را در انگلستان گذرانده است و بیست سال در آمریکا مدیر بوده معتقد است: تقریبا یک تشکیلات جهانی بر این اساس سنجیده میشود که مدیریت آن بر اساس تنوع مخاطبانش چگونه عکسالعمل نشان میدهد و چگونه گروههای خود را در سراسر جهان به کار میگیرد.
و نهایتا «نگرش ما به سازمانها این است که بتوانند شاکلهای از افراد به وجود آورده باشند که در هر جای دنیا مدیریت انجام دهند» این مطلبی است که در راس قرار دارد.