چالشهای مدیریت نوآوری
سلیم خلیلی مشاور مدیریت و مدرس در حوزه های بازاریابی و فروش، مذاکره، زبان بدن، منابع انسانی، عارضه یابی سازمان، مدیریت استراتژیک، مدیریت برند و … این مطلب را برای شما انتخاب کرده است
سه چالش اصلي مديريت نوآوري از نظر مديران برتر چيست؟
در زير پاسخ برخي مديران را به اين پرسش ميخوانيم:
1- خلق و حفظ فرهنگي که درآن نوآوري بتواند رشد يابد. اين کار نيازمند يک فضاي سازماني و فيزيکي است که در آن تجربه، تکامل و آزمون و خطا بتواند رخ دهد. ارزشها و رفتارهايي که باعث تقويت نوآوري در سازمان شوند بايد توسعه يابند و حفظ شوند.
2- توسعه نيروي انسانياي که ميتوانند در اين محيط سازماني رشد يابند؛ اين گروه از افراد شامل افرادي ميشود که به عنوان عضوي از يک گروه با اهداف مشترک ايدهها را مورد پرسش قرار داده، به چالش ميکشند يا حتي خود، ايدههايي ارائه ميدهند. البته افراد اين گروه در محيط عملياتي به واسطه فعاليتهاي روزمره کاري محدود نيستند.
3- مديريت نوآوري در قلب يک بنگاه تجاري که تمرکز آن بر حداکثر بهرهبرداري از حداقل منابع است.
(پاتريک مک لاگلين، مدير شرکت سرولين)
1- سطحي که در آن فعاليتهاي نوآوري بلندمدت، بدون از دست دادن ارتباط با واحدهاي کسب و کار که در آنها نوآوري نهايتا بايد شروع به رشد و تکامل کند، به بهترين شکل هدايت شود.
2- داشتن انواع مختلفي از افراد در شرکت که انگيزه کافي براي وقت صرف کردن براي فعاليتهاي نوآورانه را داشته باشند.
3- ايجاد تعادلي مناسب بين نوآوريهاي مربوط به فعاليتهاي خاص و نوآوريهاي بنيادين در بنگاه.
(ووتر زيمان، شرکت CRH اينسوليشن اروپا)
1- نوآوري اغلب به عنوان امري تکنولوژي محور و به بيان ديگر مربوط به حوزه کاري دانشمندان و مهندسان، ديده ميشود. چالش مهم اين است که چطور به شکلي اميد دهنده الهامبخش کل افراد باشيم و بتوانيم ادراکاتشان را به اين سمت سوق بدهيم که نوآوري براي همه ما خوب خواهد بود و نه فقط آن دسته افراد خاص دانشي.
2- افزايش آگاهي. همانند مورد قبل افراد اغلب کاملا درک نميکنند که نوآوري چيست يا چه کاربردي در دنياي آنها خواهد داشت.
3- مديريت واژهاي نادرست يا کاري نادرست است. در واقع مديريت مفهوم فرمان دادن و کنترل را ميرساند که اگر چه مهم است؛ اما اين گونه نيست که هميشه براي چالش هدايت نوآوري مناسب باشند؛ چون هدايت نوآوري بيشتر مربوط به الهام بخشي، ايجاد اعتماد و اطمينان و ريسک پذيري است. اغلب مديران ارشد ريسگ گريز هستند و به همين دليل يک پيش زمينه مديريتي خشک، راهي مناسب براي مواجهه با چالش هدايت نوآوري نخواهد بود.
( جان ترگاسکز، مدير فني سرکو)
1- فرهنگ- تشويق افراد براي اينکه شيوههاي انجام کارها را به چالش بکشند و ايدههاي نوآورانه خلق کنند.
2- ايجاد تعادل بين نوآوري و سطوح مديريت ريسک و کنترل مورد نياز در يک محيط خدمات مالي.
3- تضمين اينکه نوآوري در يک حوزه منجر به اثرات منفي در حوزههاي ديگر نشود.
(جان گيلبرت، رييس تعالي فرآيندها در UBS)
1-همراستا کردن انتظارات از نوآوري با نظرات مدير ارشد. لازم است تعريفي شفاف از ماهيت نوآوري وجود داشته باشد. براي مثال مشخص شود نوآوري راديکال و ناگهاني است يا تدريجي و اينکه تمرکز اصلي بر چه چيزي بايد باشد.
2- در برنامه قرار دادن يک پرتفوليو از نوآوري تدريجي ( انجام بهتر کارها) و نوآوري راديکال( انجام کاري متفاوت). چالش اين است که چطور يک تعادل مناسب بين اين دو ايجاد کنيم.
3- از پيش تامين کردن منابع مالي و نيروي انساني مکفي و در دسترس.
( جان تزمر، مدير شرکت ايکتال کير، دانمارک)
1- تامين بودجه تحقيق و توسعه براي پروژههاي تکنولوژي مربوط به آينده در زماني که سهامداران بر شرکت براي نتايج کوتاهمدت فشار ميآوردند. هر صنعت بايد براي رقابتي باقي ماندن در آينده نوآوري کند. به علاوه نرخ تغيير تکنولوژيک نيز در حال شتاب گرفتن است. اما شرکتها مجبور هستند اين هدف را با پولهاي کمتري دنبال کنند. مديريت ايجاد اين تعادل مشکل بين انجام نوآوري و هزينه، چالشي بزرگ براي صنايع است و اين چالش هم تنها مربوط به يک يا دو شرکت نيست.
2- ايجاد يک فرهنگ سازماني که افراد ريسک پذير را تنبيه و مواخذه نکند. ارزشيابي مديران در بسياري از سازمانها به نظر ميرسد منحصرا بر اساس اينکه آنها چقدر بر اساس شاخصهاي پايه عملکرد، خوب عمل ميکنند صورت ميگيرد؛ شاخصهايي مثل فروش يا تعداد واحدها. هيچ کس با اينکه جذب تکنولوژيهاي جديد ميتواند به طور بالقوه اين آمارها را در بلند مدت بهبود بخشد مخالف نخواهد بود؛ اما تکنولوژيهاي جديد همچنين ميتوانند موانعي در کوتاه مدت به شمار روند. به علاوه اکثر آزمايشها در مورد تکنولوژي شکست ميخورند. يک سازمان بايد اين را درک کند و تيمها و مديرانش را به شکلي هدايت کند که پذيرش يک ميزان سالمياز ريسک بدون از دست دادن کنترل نسبت به اهداف بلند مدت سازمان مورد تشويق قرار گيرد.
3- ايجاد تعادلي مناسب بين تحقيق و توسعه درون سازماني و اکتساب نوآوري از خارج. حوزه و ميزان نوآوري رو به افزايش است؛ به گونهاي که نميتوان انتظار داشت يک شرکت به تنهايي تمام نوآوري مورد نياز خود را در داخل شرکت انجام دهد. اما سوال اينجا است که چه المانهايي بايد در خانه انجام شود و چه المانهايي را بايد برونسپاري کرد.
(راب پرونز، شرکت اکتشاف و بهرهبرداري شل، آمريکا)
منبع: www.managong-innovation.com