راهكارهای سادهای برای پولدارشدن
روز گذشته كسی از من پرسید:
من مشتاقم بدانم شما چه توصیه مالی شخصیای در رابطه با کنترل، حذف و مدیریت بدهی و نحوه سرمایهگذاری دارید؟
اینها چیزهایی است که فورا به ذهن من میرسد:
1 – شما باید بیش از چیزی که خرج میکنید، ذخیره کنید. من عدد سحرانگیزی ندارم؛ اما فکر میکنم دستکم باید بگویم هر آنچه در چند ماهه گذشته ذخیره کردهاید، بسیار اندک است. بنابراین بیشتر پسانداز کنید که این معنا را میدهد: از درآمدی که هر ماه دارید سهم کمتری را به خوردن، مصرف گاز(مثلا ماشینتان را کمتر برانید) و هر چیزی که پس از مصرف چیزی از آن برای شما باقی نمیماند، اختصاص دهید. در عوض بیشینه درآمد ماهانهتان را پسانداز کنید که میتواند شامل پرداخت بدهی هم باشد. در باقی گزارهها چگونگی اختصاص بهتر پسانداز در هر ماه را توضیح خواهم داد.
2 – اگر شما اکنون موجودی کارت اعتباری مبتنی بر حداقل نرخ دارید(یعنی موجودی شما در بند نیست.) من فکر میکنم که هدف کوتاهمدت شما باید این باشد که هر چه زودتر آن را قطع کنید. شرکتهای ارائهدهنده کارت اعتباری دیر یا زود پتکشان را فرومیکوبند، حتی بر سر مشتریانی که خوب عمل کردهاند. برای مثال من هیچ وقت پرداختم را فراموش نکردهام (جز سالی پیش که سفر بودم و سهلانگاری کردم) اما چند ماه پیش آنها حداقل پراختی را بالا بردند. چیزی مشابه برای دوستم اتفاق افتاد. او بدهی مدرسه حقوق را میپردازد و بنابراین به جهت مالی مرتب است. او وام دستهای از دانشجویانش را به کارتهای اعتباری انتقال داد؛ چون بهره بهتری داشتند، اما آنها اخیرا برنامه بازپرداخت او را تغییر دادهاند و این مساله او را اذیت کرد.
چرا کارتهای اعتباری چنین میکنند؟ مطمئن نیستم؛ اما فکر میکنم بخشی از آن به مقررات «کمککننده» دولت برمیگردد که شما را مجبور میکند وامهایتان را زودتر پرداخت کنید. اما در عین حال من فکر میکنم این مساله میتواند به این دلیل باشد که شرکتهای ارائهدهنده کارت اعتباری مجبورند مشتریان خوبشان را به پرداخت سریع وام فراخوانند پیش از آنکه به خاطر عدم پرداخت به موقع مشتریان بدشان نابود شوند. به هر حال زمان خوشی گذشته است. اگر شما درباره موجودی با تمدید مهلت پرداخت 15درصد نگرانید، ولی امید دارید که در اکتبر 2010 پیشنهاد جدیدی در صندوق نامه شما یافت شود، من پیشنهاد میکنم که امیدواری را کنار بگذارید و پرداخت را شروع کنید.
برای برانگیختن خودتان میتوانید چنین فکر کنید: اگر شما یک موجودی با تمدید مهلت پرداخت 15 درصد دارید، این یک 15 درصدی است که شما برای هر دلاری که با زمین زدن اصولتان «سرمایهگذاری» میکنید، گارانتی شده است.
توجه: اگر شما واقعا در بدهی کارتهای اعتباری فرو رفتهاید، بعضی جاها ممکن است شما فکر کنید که بهتر است منصرف شوید و اعلام ورشکستگی کنید. من شخصا از چنین اقدامی بیزارم، چون نه تنها اعتبار مرا به فنا میدهد، بلکه به هر میزانی که این تصمیم، آگاهانه باشد، من آن را خلاف اخلاق میدانم، اما من این اشاره را کردم چون ممکن است بعضی از مردم واقعا به سختی در بدهی کارتهای اعتباری فرو رفته باشند و شاید سعی کنند بدهیشان را بپردازند قبل از آنکه ضربات تورم هر کاری را بیهوده کند.
3 – تا وقتی که وام مسکن، وام خودرو و بقیه بدهیها، نرخ بهره ثابتی دارند، من هیچ کاری نمیکنم جز این که حداقل پرداختی را داشته باشم. (و اگر آنها دارای نرخ بهرههای متفاوتی هستند، من فکر میکنم که در اولین فرصت شما باید به بانک زنگ بزنید و بپرسید که باید چه کنید تا نرخ بهره وامهایتان ثابت شود.) چیزی که مرا در برابر دیوانگی پولی برنانکه آرام میدارد این است که او در نهایت خانهام را از من نمیگیرد. اکنون، احتمالا آب از سر من گذشته است، اما اگر هزینههای مطبوعات چاپی و وام مسکن ماهانهاندکی سر خم کند، ممکن است با میزان هزینهای که من برای نوشتن میگیرم برابری کند.
4 – اگر شما هنوز دهههای کاریای را در پیش رو دارید، من برنامهای برای تهدیدی که میتواند تورم بالا برای شما ایجاد کند دارم. با انباشت سرمایه به صورت دارایی فیزیکی، یعنی مقداری کافی سکه طلا و نقره که خانواده شما را همیشه در هنگام خطر بالای جزر و مدها قرار میدهد.
برای مثال اگر قیمت دلار به 80 درصد الان نزول کند و قیمتها در والمارت 50 درصد بالا رود و قیمت گاز به 15 دلار بکشد، حقوق شما احتمالا نمیتواند سریعا با شما همراه شود. این جا است که انباشت شما از سکهها به کارتان میآید و وقت آن است که آنها را یکی یکی پایین بیندازید (بفروشید یا هر کاری دیگر) تا رسیدن به آن نقطهای که شما استهلاک ناشی از دلار را تعدیل کردهاید. من خودم فروشگاههای محلی سکه را از مجموعههای «نقره بنجل» خالی کردهام. منظورم سکههای واقعی آمریکایی (بیست و پنج سنتی، ده سنتی و پنج سنتی) پیش از 1962 است که در آن واقعا نقره هست. به این طریق بقیه آمریکاییها میفهمند که چرا میتوانند در گوگل سرچ کنند تا بدانند چقدر در اشتباهند که فرض میکنند روزی قیمت نقره ثابت میشود. من همچنین مقداری سکه طلا دارم و حتی اگر به معاملات پایاپای برگردیم (توجه کنید که اگر شما از نقره استفاده کنید، معامله پایاپای نیست!) من با سکههای طرح قدیم آمریکایی که همگان آن را به رسمیت میشناسند، در تقابل با عقابهای آمریکایی یا هر چیزی، راحتترم.
5 – در مورد تورم بالا، تنها دارایی دراز مدتی که باید نگرانش باشید داراییهای وابسته به دلار است. مشخص است که این داراییها شامل اوراق قرضه و البته سیاستهای بیمه عمر میشود.(به هر حال اگر شما برای همه عمر در سود سهام با شرکتی مشترکید، همانطور که من و کارل در کتابی که به زودی منتشر میشود با هم شریکیم، هنوز کارهای زیادی هست که شما میتوانید برای موقعیت خودتان بکنید. مثلا این که شما میتوانید تمام موجودی نقدی اضافهتان را در این سیاست پمپاژ کنید سپس همه آن را یک جا قرض بگیرید و با آن سکه طلا یا ملکی واقعی یا هر چیزی از این قبیل بخرید.) حال اگر قرار باشد که افت قیمتی فقط برای دلار اتفاق بیفتد، بازنشستگی شما هیچ مشکلی نخواهد داشت اگر شامل این ذخیره باشد، چون اشتراک قیمتها سبب میشود که در هر افزایش قیمتی، همه قیمتها با هم بالا برود.
6 – بنابراین من فکر میکنم که پوشاندن فروریختن دلار واقعیتی ترسناک برای اقتصاد آمریکا خواهد شد. بنابراین به مجرد این که شما نازبالشی از طلا و نقره ساختید، اگر در پی سرمایهگذاری بلندمدتی هستید که شما را از فروپاشی دلار محافظت کند، میتوانید به چیزهایی مثل ETF بیاندیشید که شما را در بازارهای جهانی سهام معرفی میکند یا بازارهای آسیایی اگر گمانتان این است که آنها آینده را در دست دارند.
7 – آخرین نکته اینکه شما باید سعی کنید بیش از یک محل درآمد برای خود ایجاد کنید. اگر و وقتی که اوضاع بد شد، شما نمیخواهید که کارتان را از دست دهید و نمیدانید که پرداخت چک بعدی را از کجا بیاورید. در حالت ایدهآل شما دو یا سه سرمایه در جریان با 10 درصد ثبات میخواهید، که این اطمینان را میدهد که اگر اوضاع بر شما بد شد میتوانید از آن خیز بردارید. برای بعضی از مردم این بدانمعناست که مسکن کوچکی برای اجاره دادن بیابند و یاد بگیرند که چه طور مستاجر پیدا کنند و چطور یک توالت را جابهجا کنند و چیزهای دیگر. در این صورت بعد از مرخص کردن اولین مستاجر با ذخیرهکردن کافی سرمایه آن فرد میتواند هشت واحد دیگر را بخرد و بنابراین یک صاحبخانه تمام وقت شود.
یا من دانشجوی سابقی را میشناسم که در کنار درسش سعی کرد که وارد گاراژهای فروش شود و چیزهایی را پیدا کند و آنها را در سایت ebay دوباره بفروشد. اگر شما اندکی ذهنتان را زحمت بدهید و سعی کنید تا راههایی را برای پول بهدست آوردن امتحان کنید، میتوانید چند روز تعطیل وقت بگذارید تا بسنجید که چقدر پول در هر ساعت میتوانید کسب کنید. مشخصا من نمیتوانم به هر کس پاسخی جادویی بدهم. راه کسب پول در اقتصاد بازار این است که نیاز مشتریان ناکامل را تحت نظر بگیرید و آن را کامل کنید. آنچه من میخواهم بگویم این است که شما باید جست و جو را همین الان شروع کنید و بنابراین چیزهایی را تجربه کنید، یا حداقل تا زمانی که هنوز شغل معمولتان را دارید، برخی حوزهها را تحقیق کنید. وقتی کار به جای خطرناک برسد، شرکتهای معمولی قفل میکنند. هیچ کسی در آن زمان چیزی کرایه نمیدهد و شما باید بتوانید لااقل برای چند ماه کارگشا باشید