ماجراجوییهای یك سیاستمدار
تصمیم گرفتم برای کتابی که نوشته ام از بن استین مصاحبه بگیریم. او تاکنون سخنگوی دو رییسجمهور آمریکا بود. علاوه بر این، همگان استین را به عنوان مولف، اقتصاددان، بازیگر، حقوقدان، وکیل و ستوننویس روزنامههای معتبر میشناسند. البته او گهگاه تدریس نیز میکند و نقش یک مدرس یا معلم را نیز برعهده میگیرد. پس باید سوالهایی را از او میپرسیدم که برای مدتهای مدیدی ذهنم را مشغول کرده بودند. چندین سال پیش در یک برنامه تلویزیونی در لسآنجلس شرکت کرده بودیم.
برنامه درباره مسائل مهم دنیای کسب و کار بود و بن استین نیز در آنجا حضور داشت. از او سوالی پرسیدم؛ اما او هیچ جوابی به من نداد. البته او سرانجام به سوالهای من پاسخ داد؛ اما هیچ ارجاعی برای حرفهایش نداشت. برای همین آن زمان فکر کردم که این چهره مشهور و برجسته در برنامه فریس باید شخصیتی کنایهآمیز داشته باشد. او دست آخر به من گفت: «نه! درباره من بد فکر نکن. من متوجه صحبتهای تو نشدم. نشنیدم که دقیقا چه گفتی. اگر متوجه منظورت میشدم، شاید حرفی میزدم. من هرگز از صحبت کردن درباره موضوعات جذاب خسته نمیشوم. نسبت به من اطمینان داشته باش.»
این گفتهها و رفتارها قدری باعث تعجب من شدند؛ زیرا انتظار دیگری از آقای استین داشتم. او چهرهای خلاق به حساب میآید و به نظر میرسید باید ژست بهتری اتخاذ کند. او ادامه داد که «وقتی به فرودگاه میروم، مردم زیادی احاطهام میکنند و من را به پرسش میکشند. آنها درباره برنامههای تلویزیونی از من سوالهای زیادی میپرسند. البته من هم با حوصله به تکتک آنها جواب میدهم. گاهی اوقات تمام طول روز را با افراد ناشناسی به گفتوگو مینشینم. من وظیفه دارم تا بر سر موضوعات مختلف راهنماییشان کنم. تاکنون هرگز از این صحبتها خسته نشدهام. حس میکنم باید به آنها توجه کنم. آنها به توجه من نیاز دارند و من این مناسبات را دوست دارم. واقعا علاقهای به ناشناس ماندن ندارم. دوست دارم در کانون توجه مردم باشم و با آنها حرف بزنم. من به توجه دیگران به کارهایم علاقه زیادی دارم.»
این حرفها واقعا حیرتآور است. خصوصا وقتی صحبت از بن استین در میان است، ماجرا کمی عجیبتر میشود. او شوخطبعی زیادی دارد و گهگاه معلوم نیست که دارد جدی حرف میزند یا شوخی میکند. در واقع، او وقتی حرفهای جدی میزند، شوخی به نظر میرسند و وقتی شوخی میکند، چه بسا جدی باشد. همین نکات باعث میشود که فهمیدن اخلاق و شخصیت بن استین دشوار به نظر برسد و سوءتفاهم در قبال او زیاد بشود. برای مثال، او بارها به عنوان یک سیاستمدار در برنامهها و میزگردهای سیاسی شبکههای سی.ان.ان و فاکس حضور پیدا کرده است. اما واقعا حتی در عرصه سیاست هم مشخص نیست که چه هدفی در سر دارد. شخصیت شوخطبع و مرموز استین سبب میشود خط مشی حقیقی او آشکار نشود. چه بسا او دارد با این رویکرد چیزی را از همه پنهان میکند. در هر صورت، باید ابتدا او را یک سیاستمدار بدانیم تا بتوانیم رفتارهای او را توجیه کنیم.
با این همه، به اعتقاد بسیاری از موافقان و مخالفان بناستین، او انسان جالبی به نظر میرسد.
سرانجام باید گفت که بن استین یک تحصیلکرده موفق و صاحب نام است. او فرزند اقتصاددان بزرگ سیاسی، آقای هرب استین است. تحصیلاتش را از دانشگاه کلمبیا آغاز میکند و با مدرک عالی در رشته اقتصاد فارغالتحصیل میشود. او سپس به دانشکده حقوق دانشگاه ییل میرود و در آنجا نیز به موفقیت زیادی دست مییابد.
بعدتر به عنوان یک اقتصاددان برجسته در دپارتمان تجارت مشغول به کار میشود. اندکی به عنوان وکیل در دادگاههای حقوقی حاضر میشود و در کمیسیون فدرال آمریکا نقش مهمی ایفا میکند. کمی بعد موفق میشود خودش را در مقام یک مدرس تثبیت کند و در دانشگاههای آمریکایی پپردین، کالیفرنیا و سنکروز به آموزش اقتصاد و حقوق روی بیاورد.
بن استین کتابهای زیادی نیز نوشته است.
از جمله او ذوقی ادبی دارد و تاکنون نزدیک به هفت جلد رمان را به رشته تحریر درآورده است. بیتردید همه این نکات بر جذابیتهای اخلاقی و رفتاری او اضافه میکنند و شخصیتی پیچیدهتر از قبل را به ما نشان میدهند. او حتی سابقه آن را دارد که به عنوان وکیل و سخنگوی ریچارد نیکسون به کشور آمریکا خدمت کرده باشد. او از ستوننویسهای ثابت ژورنال وال استریت، بارون، لسآنجلس هرالد، اگزمینر، نیویورک تایمز و نیویورکر به حساب میآید. جالب است که بن استین یک برنامه تلویزیونی بسیار مشهور نیز دارد: برنامه پول بن استین در شبکه سنترال کمدی هنوز هم مخاطبان جدی زیادی را به خود جذب میکند. بهعلاوه، در وهلههای زیادی از او به عنوان میهمان ویژه برنامههای خبری در فاکس نیوز و سی.بی.اس استفاده شده است.
به راحتی میتوان شرح افتخارات و دستاوردهای جناب استین را ادامه داد و از اهمیتش نزد دولت آمریکا سخن گفت. او انسان خارقالعاده و بسیار بااستعدادی است. واقعگرایی آقای بن استین باعث شده تا دولتهای مختلفی در تاریخ سیاسی آمریکا از او استفاده کنند.
مردم آمریکا نیز همواره از او به خوبی یاد میکنند، چراکه تاکنون تمام تلاشش را برای خدمت به مردم این کشور انجام داده است. او معتقد است که نه به دولت، نه به سیاست، نه به تلویزیون، نه به تجارت، نه به حقوق، نه به اقتصاد و نه به ادبیات تعلق ندارد؛ بن استین خودش را متعلق به مردم میداند. دقیقا به همین خاطر است که او ساعتها و روزهای زیادی را صرف گفتوگو با مردم میکند. البته طی سالهای اخیر تمایلات سیاسی او محافظهکارانه بودهاند و رسانههای جمعی موضع خوبی در قبال رویکرد او نداشتهاند. آنها او را به خاطر پنهانکاریهای اخیرش به نقد کشیدهاند.
برای مثال، پس از اینکه بن استین در تبلیغات تلویزیونی حضور پیدا کرد، ستون ثابتش در نیویورک تایمز را از او گرفتند. خودش در این مورد میگوید: «باورنکردنی بود! من نزدیک به بیست سال است که دارم برنامههای تلویزیونی را اداره میکنم و تبلیغات زیادی را هم ساختهام. آنها به خاطر حضور من در یک تبلیغات ساده تلویزیونی حکم بیرحمانهای صادر کردند. حس میکنم ممنوعشدن فعالیتهای من در نیویورک تایمز هیچ ربطی به آن تبلیغات نداشت. آنها به دنبال بهانهای میگشتند تا چهره محبوب من را بین مردم تخریب کنند.»
بزرگترین اشتباه بن استین به زبان خودش
همسرم و من در سال 1978 خانه زیبایی را در محله ششم آسپن در کلورادو خریداری کردیم. این خانه بسیار زیبا بود. اوضاع بازار بسیار بد بود و ما خرید خیلی خوبی انجام داده بودیم. فکر میکنیم نزدیک به 270 هزار دلار برای یک خانه زیبا در آسپن پرداخت کرده بودیم. مدتی در این خانه زندگی کردیم. واقعا لذتبخش بود و دوران خوب و خوشی را در آن سپری کردیم. پیمانکاری را استخدام کردیم تا خانه را تعمیر کند. اما او با بیرحمی تمام سر ما کلاه گذاشت و هزینه زیادی را روی دستمان نشاند.
مجبور شدیم هزینه زیادی بپردازیم. خانه زیبا بود اما هزینه داشت، البته هزینههای این خانه نیز آنقدری نبود که پیمانکار به زور از ما گرفت. او هزینه زیادی بابت تعمیرات بیدلیل از ما گرفت و باعث شد تا واقعا از نظر مالی تحت فشار قرار بگیریم. فکر میکردیم خرید یک خانه در آسپن نباید دردسرهای زیادی داشته باشد اما مشاور املاک هم سر ما را کلاه گذاشته بود. باز هم باید اقرار کنم که این خانه بسیار زیبا بود و فضایی صمیمانه داشت، اما واقعا نیاز به تعمیرات جدی داشت. هم پیمانکار و هم مشاور املاک هزینههای اضافی زیادی را به ما تحمیل کردند.
به هر حال فکر نمیکردیم در آسپن هم بیرحمی اقتصادی زیادی وجود داشته باشد. حس میکردیم قیمت این خانه واقعا مناسب است، اما مشاوران املاک میدانستند که چگونه باید سر ما را کلاه بگذارند. گرچه اوضاع بازار نامناسب بود، اما فکر میکردیم کارگزاران اقتصادی دیگر نباید از ما سوءاستفاده کنند و چیزی را از ما پنهان کنند. اشتباه بزرگی بود. باید حساب کارمان را میکردیم و ابتدا خانه را به طور کامل بررسی میکردیم. کمی کمبود وقت، کمی بیتجربگی در خرید خانه، کمی ناآشنایی با وضعیت آسپن، کمی غریبهبودن در کلورادو، کمی خامدلی خانواده ما و البته سوءاستفادههای اول مشاوران املاک در آسپن و سپس سوءاستفادههای پیمانکاران و تعمیرکاران دست به دست هم دادند تا ما وارد موقعیت نامناسبی شویم. این اتفاق ضرر مالی زیادی را به همسرم و من تحمیل کرد و تا مدتها از این اتفاق ناخوشایند ناراحت بودیم.
درس بزرگی از ماجرای آسپن گرفتم. یاد گرفتم که درسهای اشتباهاتم از یک موقعیت بگیرم و نه درسهای دستاوردهایم را. یاد گرفتم که برخوردهای غلط و غیرصمیمی را خوب بفهمم و نه برخوردهای دوستانه و صمیمی را. یاد گرفتم حقهبازیها را خوب حس کنم و نه صداقت و درستکاری را. درسهای بدی گرفتم تا زندگی خوبی داشته باشم. حرفهای بدی شنیدم تا حرفهای خوبی بزنم. البته من همه چیز را از دست ندادم، بلکه صرفا ضرر مالی کردم. انسانیت بزرگترین چیزی بود که اهالی آسپن از دست دادند.
«درباره بن استین»
بنیامین جی استین معروف به بن استین متولد 25 نوامبر سال 1944 در واشنگتن دیسی است. او فرزند هربرت استین معروف به هرب استین، اقتصاددان و نویسنده بزرگ آمریکایی است. او در سیلور اسپرینگ در مریلند بزرگ شد و به دبیرستان بلیر مونتومری رفت. او در سال 1966 با افتخار فراوان در کسب بالاترین رتبه در رشته اقتصاد از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد. بعدتر در سال 1970 از دانشکده حقوق ییل فارغالتحصیل شد.
بعدها در رشته اقتصاد و حقوق به تدریس پرداخت و در دپارتمان تجارت هیون و واشنگتن دی سی فعالیت کرد. او در دانشگاه آمریکایی مالیبوف کالیفرنیا، سانتکروز و پپردین درباره مباحث کلان سیاسی و اقتصادی و رابطهشان با حقوق صحبت میکند. او یکی از اعضای همیشگی میزگردهای سیاسی و اقتصادی در برنامههای مهم تلویزیونی آمریکا، رسانههای جمعی، روزنامهها، کنفرانسها و نشستهای سیاسی است. پروژه سیاسی او از سال 1986 به بعد درباره حقوق شهری و مناسبات سیاسی بر مبنای قانون اساسی آمریکا است.
منبع: کتاب «برترین رهبران کسبوکار در جهان»